خاکبازی

حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی. علی (علیه السلام)

حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی. علی (علیه السلام)

خاکبازی
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عدالتخواهی» ثبت شده است

یک خاطره


(پیرامون نامه عده ای  به رهبری)

حدود دو، سه سال پیش ما پیگیر مسائل کشاورزای منطقه درود زن شدیم. 

از اول آشنایی با مسئله تا مطرح شدنش رو پیش بردیم و جلسه گذاشتیم با کشاورزا و...  بعدش این دوستان که مطلع شدن تماس گرفتن که آقا چیکار می خواید کنید برای قضیه، خیلی مهمه و مردم متضرر هستن.  

گفتیم همونجوری که مساله رو شروع کردیم، پیگیریم که کمک کنیم به کشاورزان حالا در قالب کارها و مدلی که داشتیم. ولی بنا نداشتیم بیانیه تند و تیز بزنیم تو اون زمان چون هنوز شرایط برای رسانه ها و افکار عمومی روشن نشده بود و...

دوستان گه گاه میگفتن بجنبین، با این روش شما کار بجایی نمیرسه،  

بیانیه بدین.  

ما داشتیم کار خودمونو انجام میدادیم. 

یک دفعه دیدیم آقایان بیانیه تند و تیز دادن علیه مسئولین ذیربط قضیه و تهدید به اقدام انقلابی. 


حالا فضا چطور شد؟ 

اول اینکه اون بیانیه چون هیچ زمینه قبلی و بعدی نداشت و فقط یه بیانیه صادر شد هیچ کمکی به کشاورزا نکرد. 

(همون نکته وحید جلیلی که آقایان یک بیانیه میدن و میرن تا سال بعد،  بعدش توقع دارن دیگه جمهوری اسلامی اصلاح شده باشه)


دوما چه از طرف اون ادارات دولتی ذی ربط و چه از طرف برخی نهاد ها ما متهم میشدیم و یجورایی سنگ افتاد جلو پامون. 

در حالی که اون آقایان فکر می کردن یک کنش انقلابی عدالتخواهانه زدن. 


ولی این جوانب رو داشت...


الان هم قطعا نامه کذایی هزینه هایی به مراتب سنگین تر و حتی جبران ناپذیر برای جریان آرمان خواهی و انقلابیون دیگه داره. 

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا... 

عدالت! مساله این است


این چند روز و بعد از نامه عده ای در جنبش عدالتخواه به رهبری و همچنین قضایای هفت تپه و ده ونک بحث هایی پیرامون عدالتخواهیِ تراز پیش آمده که مدام مصادیق مختلف را نفی و یا مقایسه می کنند. مدام اصولی را که هر کدام «بخشی» از مبانی تفکر ناب انقلاب اسلامی است سر دست گرفته و حولش تقسیم بندی می کنند. 

اما بنظر می رسد بحث پیرامون عدالت و عدالتخواهیِ تراز هیچ وقت تمامی نخواهد داشت، چرا که اصلا خود مفهوم «عدالت»یک مفهوم نسبی است و نه مطلق، حتی با رجوع به معنای لغوی نیز می توان به این اصل رسید. 

حال اینکه از یک مفهوم نسبی (منظور نسبت به شرایط و اقتضائات مختلف)یک فرمول مطلق بیرون آورد که هر مصداقی را بتوان با آن سنجید بنظر امری (محال نباشد)دشوار است. 

حال چه کنیم؟ 

شاید بهتر باشد همچون فرآیند هوش مصنوعی، دنباله ادراکیِ عدالتخواهی را کامل کنیم و مدام شروط اصیل و مبنایی عدالتخواهی را به دایره مفاهیمش اضافه و یادآوری کنیم، شروطی همچون مواردی که برادر فقیهی راد به آنها اشاره داشته ( https://t.me/haallaj/539 ) و یا اصل مهم دیگری که یکی دیگر از برادران در پستش به آن اشاره داشته ( http://t.me/mahdian_mohsen/657 ) اینکه خود وجود نظام اسلامی در برابر جهان امپریالیست(طاغوت) بزرگترین معروف حال حاضر است. 

این اصول که برگرفته از مبانی انقلاب اسلامی است شاید وسیع تر از این موارد هم باشد، اما فرض است هر فرد آرمانخواهِ انقلابی این مفاهیم را شناخته، با سیره معصومین علیهم السلام و نیز با فهمِ سیاسی-اجتماعی به تشخیص در مصادیق مختلف برسد. 



پ.ن: همه تحلیل های پیرامون نامه جنبش به رهبری به کنار؛

دیده می شود، تفکری که جریاناتی در پی حذفش از جریانات دانشجویی و سیاسی-اجتماعی بودند، 

مبانی خود را در هر برهه و در برخورد با هر مصداقی رشد داده و سعی میکند با آرمان های امام و انقلاب و رهبری حتی اندکی هم فاصله نگیرد. 

و برخلاف خواسته برخی اگر نگوییم هر روز در صدر اخبار کشور است، لااقل در مواجهه با چالش های انقلاب و نظام می بینیم که این تفکر جلودار و پیشقراول است. 

اما از تشکل های تحت مدیریت همان جریانات هیچ خبری در هیچکدام از چالش های نظام و انقلاب نیست.

و صد حیف که آن تشکل مقدس و مزین به الطاف امام و رهبری را به این روز انداختند. اللهم اغفر لنا الذنوب التی تغییر النعم... 

راستی سالروز تشکیل بسیج دانشجویی گرامی باد... 

 

آرمانخواهِِ محافظه کار

گه گاه در شرایط مختلف این طعنه های رفقا، خودم را هم به فکر فرو می برد؛ «ای آرمانخواهِ محافظه کار، خوب داری قضایا رو می پیچونیا...»

اما بلافاصله این استدلالها را باخودم مرور می کنم: 

من هم معتقدم به آرمانهای انقلاب هستم عدالت، آزادی و... 

اما گاها در نظر دیگران انگار از آنها عدول کرده ام. 

چرا از برخی اشخاص یا کارها حمایت کرده ای؟(آنهم وقتی که تو با هزار شرط و قید و فلان اینکار را کرده ای)

یا نه، 

چرا بصورت صفر یا صدی از برخی کارها یا اشخاص اعلام برائت نکرده ای؟ 


فرقش در این است که من آرمانها را برای اجرا شدن می خواهم، 

اما برخی خواسته یا ناخواسته، انگار آرمانها را برای آروغ آرمانخواهی زدن و خلسه در مباحث انتزاعی می خواهند.


آرمانها در هوا اجرایی نخواهند شد! 

بستر می خواهد 

ظرف می خواهد

و اینکه فضای اطراف ما در مسیر اجرای این آرمانها، در خلأ و بدون اصطکاک هم نیست، جریانات معارض در قالب های مختلف وجود دارد. 

اگر واقع بینانه با مسائل برخورد نشود،  

شاید تا ما و رفقایمان بخواهیم به خود بجنبیم، عرصه خالی شود برای نفاق که بستر را بلکل از ما بگیرد. 

شاید اصلا هنوز محتوی و سازوکاری تدوین نشده که همه چیز را به هم بزنیم، با از هم گسیختگی مابعدش چه کنیم. 

شاید باید آهسته و پیوسته ساختار های فعلی را اصلاح کرد نه از صفر یا با ساختار موازی. 

شاید هم من واقعا محافظه کار شده ام.

راستش وقتی حیات امیر المومنین علی علیه السلام و تاریخ مبارزات قبل و بعد از انقلاب امام و رهبری را مرور می کنم پر بوده از این «آرمانگرایی هایِ واقع بینانه»، برخواسته از عقلانیت اجتهادی شیعه. 

پر بوده از صبر انقلابی، که باعث میشده آتش آرمانخواهی هیچگاه در سینه هاشان نخوابد، اما گاها برای محافظت در برابر خاموش شدنش، دست مقابل چراغ بگیرند.